جستار نقادانه به ادعای علم بدون مرز غرب

اولا نادیده گرفتن بستر علمی و فرهنگی دانستن علم بحث جدی است و بسی جای تامل دارد که رفت و برگشت های یک جامعه علمی است که علم را می سازد و حتما این عالمان بستر اندیشه ای نزدیک بهم و تصویر مشابه از مفهوم علم و سوال و مسئله دارند. فلذا نقد این رویکرد در تقلید از علوم غیر خودی به نظر بنده وارد است. آثار علم بدون مرز در فرهنگ دانشگاهی و جامعه علمی بسیار چشم گیر بوده است.

ثانیا جامعه ایران کنونی که داعی دار اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم است خود توان و ظرفیت پذیرش کل اسلام را ندارد و برخی از احکام را به تعطیلی کشانده که در شرایط کنونی علتی به جز تفاوت فرهنگی را نمی‌توان برای آن در نظر گرفت. بطور مثال متعه که از قطعیات و مسلمات فقهی است بخاطر قبح فرهنگی علنی نمی شود و مردش را به هرزگی برچسب می زنند و زنش را به ناپاکی. در عین حال جوامعی مثل هند و پاکستان این غیرت فرهنگی شدت ایران را ندارد.

ادامه دادن علم بدون مرز آن علم را شاید گسترش دهد اما فلسفه علم را زیر سوال می برد. علم آمده بود که موجب پیشرفت و آبادانی باشد نه اینکه پیله ای ابریشمی برای خود بسازد. حاصل پرداختن به علم بدون مرز چیزی جز خاک خوردن مقالات علمی و پایان نامه ها در قفسه ها و پروژه های چند میلیونی هزار صفحه ای در ادارات نیست. علم بدون مرز در ابتدا پیشرفت ایجاد می کند آنهم بخاطر ظرفیت بسیار خالی جامعه ماست که تغییر اندک بهره وری را بالا نشان می دهد و الا در ادامه همان علم و با پر شدن خلا ها پیشرفت حاصل نخواهد شد و توسعه های ظاهری کوتاه مدت رنگ می بازند و باید به تماشای پیامدهای بلند مدت آن نشست. علم بدون مرز به بی هویتی و مرزی بدون علم می انجامد.

علم بدون مرز کتاب های علمی را در نسخه بین المللی قابل انتشار می داند و نه برای امریکا و کانادا! این کتاب ها را همه باید بدانند پس قابلیت ایجاد تمایز و شیوه اندیشیدن و منطق آن علم را نمی تواند انتقال دهد. علم بدون مرز فیزیک نیوتن منسوخ شده و نظریات محض انیشتن است.

مدعیان علم بدون مرز هم اکنون کل علم و دانش خود را در اختیار عموم قرار نمی دهند. همانطور که داعیه دار این هستند که در حال ساختن تصویر آینده اند و علم ظاهر برای چند سال گذشته آنهاست. البته این امر در جامعه علمی ما خواهان دارد. وقتی که اقتصاد کینز را در غرب کسی قبول نداشت دانشکده های اقتصاد به تدریس مباحث کینر افتخار می کرد! با دید خوش بینانه تر می توان گفت همین آقایان در ابتدای پیشرفت خود داعیه را نداشتند و اکنون که قطب های علمی جهان از آنها می خیزد چنین پرچمی را برافراشته اند که خود باعث شک است که این مسیر توانایی تولید علم را انتقال دهد.

اگر علم مرز ندارد پس تحریم علمی چیست؟چرا در طول این سالیان می شنویم که شناسایی سرورهای اینترنتی آسیایی موجب تغییر در ارائه داشته های سایتها و مراکز علمی می شود یا برخی از سایتها بر روی کاربران ایرانی بسته می ماند؟

دلیل اظهر من الشمس مسئله بازی هسته ای است که باید رآکتور های علمی و تحقیقاتی تنها تا مرز معینی مجوز کار داشته باشند. اگر واقعا دعوا بر سر بمب هسته ای بود فتوای بنیادگرایان را خوب می فهمند که چه معنایی می دهد. اگر بمب هسته ای بهانه ای بیش نبود در مذاکرات سخن از توان موشکی به میان نمی آمد و اگر بهانه بمب هسته ای واهی نبود همان نظارت های دوره ای کارشناسان و جاسوسان کافی بود.

می دانیم که کشورهای مستکبر و قدرت طلب علم را قدرت می دانند و طبع این حکام را نیز می شناسیم که دست از انحصار بر نمی دارند الا اینکه سیاستها و هم زیستی ها اقتضا کند. با این پیشفرض احتمال در اختیار گذاردن علم قدرت آفرین و اقتدار زا خیالی بیش نیست؛ آنان به خوبی می دانند که اگر علم از دستشان برود قدرت های جدید ظهور می کنند و قدرتشان را می برند.

البته با افراط در بومی گرایی محض و ایرانی زدگی هم مخالفم و چون با برخی از آنها در امر نظام سازی برخورد کرده ام چنان که شما اشاره نمودید موسساتی را یافتم که مجوز کسب دارند! در نظر بنده بومی بودن یک علم به این است که مسائل و مشکلات کشور را خوب بشناسد و راهکار متناسب کوتاه مدت و بلند مدت ارائه دهد. علم جامعه شناسی که نتواند در استاد بالا دستی و نقشه های جامع کشور مطابق فرهنگ ملی اظهار نظر کند بومی نیست گرچه تعداد مقالاتش ما را در تولید علم پیشرو سازد.

کلیات علم بدون مرز با عقاید اسلامی ما همساز است. اسلامی که نشر علم را زکات آن می داند که موجب فزونی آن می شود و طلب علم را واجب گردانیده و علم در ثریا و چین را به تصویر می کشد و شعار شنونده فهیم تر از نقل کننده علم را بر دوش دارد از علم بدون مرز حمایت می کند. اصلا چه اشکال دارد که نسخه های جامعه ایران کتاب شود. اجرای نسخه امریکا و اروپا و سیسیل و ..... ایران را تهران و کاشان نمی کند که امریکا می کند.

عالم اسلامی باید خشوع داشته باشد چراکه ثمره علم تواضع است نه اینکه تکبر بورزد و علم و منحصر کند. این از سنت تدریس های حوزه های ما قابل فهم است. اسلام از عالم مستکبر نمی سازد در عین حال که علم را سلطان جوامع می داند.

خوشبینی به غربی ها و راحت طلبی مجامع علمی کشور که به بازنمودن بی قید و شرط دروازه تفکر و تمدن به علوم غربی منجر شده است راهبرد صحیحی به نظر نمی رسد. در نظر بنده حد وسط راهبردی، مطالعه آگاهانه و نقادانه و با آشنایی با فلسفه علم و جامعه غربی است تا بتوان آنها را برای کشف و حل مسئله جامعه سنتی- مذهبی و نیمه مدرن ایران اسلامی بومی سازی کرد.