روز تاسوعا قرار شده بود پنج شهید گمنام در شهر دهلران طی مراسمی تشیع شوند .بچه های تفحص پنج شهید را که مطمین بودند گمنام هستند انتخاب کرده و ذره ذره پیکر راگشته بودند . هیچ مدارکی بدست نیامده بود . قرار شد در بین شهدا یکی از آنها را که سر به بدن نداشت به نیابت از ارباب بی سر تشیع و دفن شود .
کفن ها آماده شد شهدا یکی یکی طی مراسمی کفن می شدند .
اخرین شهید پیکر بی سر بود . حال عجیبی در بین بچه ها حاکم بود . خدا این شهید کیست که توفیق چنین فیضی را یافته تا به نیابت از ارباب در این جا تشیع شود ؟!
ناگهان تکه پارچه ای از جیب لباس شهید به چشن خورد . روی ان نوشته بود"حسین پرزه ای اعزامی از اصفهان"