بزرگترین کشف تاریخ کشفی است که برای نبی اکرم رخ داده است. کشفی که منجر به تحقق یک مکتب شده با معارف عمیق و اعمال روح بخش که محصول آن کشف تام نبوی است. این عبارات عرفا است. تمام حقایق اولین و آخرین در این کشف است به همه مراتب کشف و ایشان آنها را با چشم و قلب و اندیشه دیده است.

انواع کشف انسانی

یک نوع کشف برای انسان به حسب عظمتش نمی توان آنرا در صورت آورد و بی مثال است که می گویند کشف معنا. کشفی هم وجود دارد که صوری است و اگر انسانی بخواهد درک کند باید با یک صورتی آنرا نشان دهند.

نوع کشف نبی اکرم

 پیامبر به تمام مراتب کشف کرده است که هیچ یک از انبیا بدان نمی رسند و هم معنایی و هم صوری کشف کرده است این است که می گوییم دیده و ادراک کرده و هرچیزی که می توان در ادراک تصور کرد رخ داده است. حتی به گونه ای بود که بدن ایشان را تحت تاثیر قرار می داد[1] بطوری که می گویند ایشان سایه نداشتند و بالای سر ایشان همیشه هاله ای از ابر بوده است و خصائصی که دست و چشم نبی اکرم داشته است. این کشف در ظاهر نبی اکرم اثر گذاشته بود. جابر ابن عبدالله انصاری چاهی در منزلش کند نزد نبی اکردم آمد و فرمود چاهم شور است چه کنم حضرت فرمود کمی از آب آن چاه بیاور و بعد کمی از پایش در آن آب زد و به جابر گفت این را در همان چاه بریز. همین که این آب اصابت کرد شیرینی گوارایی به این آب دست داد[2]. این نوع کشف مختص نبی اکرم است.

از امام صادق در مورد حالت غشی که به پیامبر هنگتم نزول آیات به ایشان دست می داد سوال شد. این حالت غش در نزول وحی همیشگی نبوده بلکه آنجایی بوده که خداوند مستقیم برپیامبر جلوه می کرده است.

أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ وَ الْفَضْلِ ابْنَیْ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیَّیْنِ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ الْغَشْیَةُ الَّتِی‏ کَانَتْ تُصِیبُ رَسُولَ اللَّهِ ص إِذَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ الْوَحْیُ فَقَالَ ذَاکَ إِذَا لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَحَدٌ ذَاکَ {حتی جبرئیل‏} إِذَا تَجَلَّى اللَّهُ لَهُ قَالَ ثُمَّ قَالَ تِلْکَ النُّبُوَّةُ یَا زُرَارَةُ وَ أَقْبَلَ بِتَخَشُّعٍ‏[3].

خشوع نباشد کشف نبوی فهم نمی شود. این تجلیات را نبی اکرم به توفیق الهی درمی یافت که حقیقت دارد و بدون اعوجاج است.

معراج نبی اکرم هم برای ادراکات صوری بود چرا که معنا را قبلا دریافته بود این است که لنریه من آیاتنا. این حدیث شرح معراج است از زبان نبی اکرم:

وَ إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَى السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ مَثْنَى مَثْنَى وَ أَقَامَ مَثْنَى مَثْنَى ثُمَّ قَالَ لِی تَقَدَّمْ‏ یَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَهُ [یَا] جَبْرَئِیلُ أَتَقَدَّمُ عَلَیْکَ قَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏  فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ عَلَى مَلَائِکَتِهِ أَجْمَعِینَ وَ فَضَّلَکَ خَاصَّةً قَالَ‏  فَتَقَدَّمْتُ فَصَلَّیْتُ بِهِمْ وَ لَا فحز [فَخْرَ] فَلَمَّا انْتَهَیْتُ‏ إِلَى حُجُبِ النُّورِ قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ‏ یَا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفَ عَنِّی فَقُلْتُ لَهُ یَا جَبْرَئِیلُ فِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ انْتِهَاءَ حَدِّیَ الَّذِی وَضَعَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ إِلَى هَذَا الْمَکَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِی بِتَعَدِّی حُدُودِ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ {به این حدود توجه کنید. اگر بدون توبه و با گناه وارد مجلس امام حسین شود می سوزی}فَزُخَّ بِیَ النُّورَ زَخَّةً حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عُلُوِّ مَکَانِهِ فَنُودِیتُ‏  فَقُلْتُ لَبَّیْکَ رَبِّی وَ سَعْدَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِی وَ أَنَا رَبُّکَ فَإِیَّایَ فَاعْبُدْ وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّلْ فَإِنَّکَ نُورِی فِی عِبَادِی وَ رَسُولِی إِلَى خَلْقِی وَ حُجَّتِی عَلَى بَرِیَّتِی لَکَ وَ لِمَنْ تَبِعَکَ خَلَقْتُ جَنَّتِی وَ لِمَنْ خَالَفَکَ خَلَقْتُ نَارِی وَ لِأَوْصِیَائِکَ أَوْجَبْتُ کَرَامَتِی وَ لِشِیعَتِهِمْ أَوْجَبْتُ ثَوَابِی فَقُلْتُ یَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِیَائِی فَنُودِیتُ یَا مُحَمَّدُ أَوْصِیَاؤُکَ الْمَکْتُوبُونَ عَلَى سَاقِ عَرْشِی فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى سَاقِ الْعَرْش‏....[4]

این کشفیات را جدی بگیرید. آنچه می شده در قرآن به شما گفته شده تا می رسد به اینکه دارد قران را ادراک می کند. این چیزی که دست شماست بعنوان قرآن پایین ترین حد قرآن است که ببینید چقدر تفسیر برایش نوشته شده است. إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ‏ أَنِیقٌ‏ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه‏. این ظاهر دلربای قرآن و پایین ترین حد آن است.

دین بدون فلسفه و عرفان جانی ندارد و همه اینها فلسفه می خواهد. نزول قرآن اول به اسرافیل است و جبرئیل از او دریافت می کند و در این نزول 70 حجاب نوری فاصله داشت با نبی اکرم.

إسرافیل حاجب‏ الرّبّ‏، و لم ینزل من مکانه منذ خلق اللّه السّماوات و الأرض. فلمّا رأیته منحطّا ظنّنت أنّه جاء بقیام السّاعة، فکان الّذی رأیته من تغیّر لونی لذلک، فلمّا رأیت ما اصطفاک اللّه به رجع إلیّ لونی و نفسی. أما رأیته کلّما ارتفع صغر؟ إنّه لیس شی‏ء یدنو من الرّبّ إلّا صغر لعظمته. إنّ هذا حاجب‏ الرّبّ‏ و أقرب خلق اللّه منه و اللّوح بین عینیه من یاقوتة حمراء، فإذا تکلّم الرّبّ- تبارک و تعالى- بالوحی ضرب اللّوح جبینه فنظر فیه، ثمّ ألقاه‏ إلینا فنسعى به فی السّماوات و الأرض. إنّه لأدنى خلق الرّحمن منه بینه (قران) و بینه (نبی اکرم) سبعون حجابا من نور ینقطع دونها الأبصار ما لا یعدّ و لا یوصف، و أنا لأقرب الخلق منه بینی و بینه [مسیرة ألف عام‏][5].

بعد که آرام شدند الفاظ نازل می شود.



[1] این مباحث ذوقی نیست و هم از روایات است.

[2] (1) بحار: 17/ 27، حدیث 10. و الخرائج و الجرائح، ج‏2، ص: 507»»  وَ مِنْهَا: أَنَّهُ کَانَ لِکُلِّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَاءِ النَّبِیِّ مُعْجِزَةٌ فَمُعْجِزَةُ الرَّأْسِ هُوَ  أَنَّ الْغَمَامَةَ أَظَلَّتْ عَلَى رَأْسِهِ وَ مُعْجِزَةُ عَیْنَیْهِ أَنَّهُ کَانَ یَرَى مِنْ خَلْفِهِ کَمَا یَرَى مِنْ أَمَامِهِ وَ مُعْجِزَةُ أُذُنَیْهِ هِیَ أَنَّهُ کَانَ یَسْمَعُ الْأَصْوَاتَ فِی النَّوْمِ کَمَا یَسْمَعُ فِی الْیَقَظَةِ وَ مُعْجِزَةُ لِسَانِهِ أَنَّهُ قَالَ لِلضَّبِ‏ مَنْ أَنَا فَقَالَ أَنْتَ رَسُولُ اللَّهِ وَ مُعْجِزَةُ یَدَیْهِ أَنَّهُ خَرَجَ مِنْ بَیْنِ أَصَابِعِهِ الْمَاءُ وَ مُعْجِزَةُ رِجْلَیْهِ أَنَّهُ کَانَ لِجَابِرٍ بِئْرٌ مَاؤُهَا زُعَاقٌ‏ فَعَطِشَ فَشَکَا إِلَى النَّبِیِّ فَدَعَا بِطَشْتٍ وَ غَسَلَ رِجْلَیْهِ فِیهِ وَ أَمَرَ بِإِهْرَاقِ‏ ذَلِکَ الْمَاءِ فِیهَا فَصَارَ مَاؤُهَا عَذْباً وَ مُعْجِزَةُ عَوْرَتِهِ أَنَّهُ وُلِدَ مَخْتُوناً وَ مُعْجِزَةُ بَدَنِهِ هِیَ أَنَّهُ لَمْ یَقَعْ ظِلُّهُ عَلَى الْأَرْضِ لِأَنَّهُ کَانَ نُوراً لَا یَکُونُ مِنَ النُّورِ الظِّلُّ کَالسِّرَاجِ وَ مُعْجِزَةُ ظَهْرِهِ خَتْمُ النُّبُوَّةِ کَانَ عَلَى کَتِفَیْهِ مَکْتُوباً  لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ‏ .

[3] التوحید (للصدوق)، ص: 116

 

[4] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 264

[5] تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏7، ص: 522